نتایج جستجو برای عبارت :

الهه ی ناز

دختر انگلیسی دان پسابندری! هنوزم حس قشنگی نسبت به احساس و مطالعه‌ات دارم، هنوزهم میخواهم بدانم کیستی اما به احترام تصمیمت دنبال هویتت نگشتم و نیستم. 
هنوزهم دوست دارم باهات از چیزهای بگم که با دیگرانی که نمی‌دانند و نمی‌خوانند نمی‌شود گفت. 
تو به‌مثابه‌ی احساسِ یک الهه‌ی در شهر گل‌ها که در حین زیباروی فکر زیبایی نه دارند و نه می‌توانند داشته باشند، اما الهه‌ها برخلاف گل هم زیبایند و هم میتوانند فکر زیبا داشته باشند. الهه ی که پسابند
دانلود آهنگ رفتی و ندیدی که بی تو الهه از سایت ایندکس وار دریافت کنید.
ای به دل آشنا تا که هستم بیا وای من اگر نیایی
دانلود اهنگ رفتی و ندیدی که بدون تو شکسته بال و خسته های که رفته با بود دلی شکسته بردی عنوان اهنگ باستانی و نوستالژی الهه است با کیفیت سر ۳۲۰ بصورت. رفتی و ندیدی که بدون در شکسته پر وخسته اصل رفتی و ندیدی که بدون در الهه ای به بین اهل تا که هستم بیا وای من یا نیایی آهنگ های.
ادامه مطلب
رمان الهه مرگ
نویسنده:نازنین اکبرزاده
ژانر:عاشقانه-فانتزی
تعداد صفحه:625
منبع:یک رمان
خلاصه:دختری متولد می‌شود، دختری که نه از جنس خاک است و نه از جنس گِل، بلکه از نفس خداونده ! دختری که با آوردن اسمش، وحشت را وارد قلب انسان ها می کند! آدرینا، الهه ی مرگ؛ الهه ی که مرگ و زندگانی در دستان اوست! الهه ی که وارد عشقی ممنوع می‌شود و برای رسیدن به معشوقه اش پا بر روی تمام محدودیت ها می گذارد…
 
        
رمان الهه مرگ
نویسنده:نازنین اکبر زاده
ژانر: عاشقانه-تخیلی
خلاصه :
دانلود رمان الهه مرگ _ سال ها بعد، دختری متولد می‌شود، دختری که نه از جنس خاک است و نه از جنس گِل، بلکه از نفس خداونده ! دختری که با آوردن اسمش، وحشت را وارد قلب انسان ها می کند! آدرینا، الهه ی مرگ؛ الهه ی که مرگ و زندگانی در دستان اوست! الهه ی که وارد عشقی ممنوع می‌شود و برای رسیدن به معشوقه اش پا بر روی تمام محدودیت ها می گذارد…
دانلود فایل PDF
دانلود فایل APK
دانلود فایل EPUB
باز ای الهه ی ناز با دل من بسازکین غم جانگداز برود زبرم
 
گر دل من نیاسود از گناه تو بودبیا تا ز سر گنهت گذرم
باز می کنم دست یاری به سویت درازبیا تا غم خود را با راز و نیازز خاطر ببرم
گر نکند تیر خشمت دلم را هدفبه خدا همچو مرغ پر شور شعفبه سویت بپرم
آن که اوبه غمت دل بنددچون من کیست؟ناز توبیش از اینبهر کیست؟
تو الهه ی نازی در بزمم بنشینمن تو را وفا دارم بیا که جز ایننباشد هنرم
این همه بی وفایی ندارد ثمربه خدا اگر ازمن نگیری خبرنیابی اثرم.
 
کریم ف
امروز برایم یک ویدیو فرستاد. به خانومش میگه «یک راز برایت بگویم؟ من برعلاوه‌ی اینکه خودت ره زیاد دوست دارم، یک دختر دیگه هم هست که بسیار دوستش دارم. میخواستم صادقانه بگویم.»
خانومش میگه «تو دوستش داری؟»
با صدایی که رده‌هایی از افتخار داره میگه «دوستش دارم! از دل و جان.»
خانومش میگه «میتانم حدس بزنم کی است!»
میگه «کی است؟»
خانومش میگه «الهه»
میخنده و می‌گه «بهش تبریک بگو!»
خانومش میگه «چی‌ ره؟»
میگه «تولدش است امروز! خبر نبودی؟ پس چطور فهمی
امشب افتتاحیه ی تئاتر شاگردم الهه بود( الان دانشجوست) نمیدونم چطور وارد کار تئاتر شد و چطور شد تهیه کننده ی تئاتر؟! دعوتم کرد برای دیدن تئاترشان ولی نه دعوت افتخاری. دعوت به خرید بلیط از تیوال. چون معتقدم از هنرمندان مخصوصا تئاتری ها باید حمایت کرد پیشقدم شدم و بلیط تهیه کردم و به دیدن تئاتر رفتم‌ در خیابان وصال‌. تمام ذهنیتی که از موقعیت و جایگاه خودم داشتم به کل در این دو ساعت حضورم در تماشاخانه فرو ریخت. نه اینکه آدم مغروری باشم ولی حس کرد
بعد از چهار ماه زنگ زدن و پیامک بازی با استاد،بالاخره ترم دوم کلاس شروع شد. وقتی کلاس تمام شد و من و الهه گیج و خسته بودیم.با خودم میگفتم این وسط یک چیزی تغییر کرده.استاد و حرف هایش که همان قبلی ها هستند ،شاید من تغییر کرده ام.جنس نگاهم،جنس شنیدنم
منتظر اتوبوس بودیم که به الهه گفتم: فکر نمیکنی حال کلاس عوض شده؟ انگار یکی به داد فکرهایش رسیده با کلی هیجان گفت چراااا،اصلا خوب نیست.تمام مسیر باهم حرف زدیم از برو باباهایی که استاد پای نظراتمون درب
دانلود رایگان کتاب الهه طلسمات
دانلود کتاب الهه طلسمات pdf
یکی از بهترین کتاب ها در زمینه طلسم و تعویذات و دعانویسی ،کتاب فوق العاده الهه طلسمات
کتاب الهه طلسمات در علوم غریبه (کیمیا ، لیمیا ، حیمیا ،ریمیا ،سیمیا ) این کتاب در قالب pdf در 102 صفحه و به زبان فارسی است.
برخی از فهرست مطالب کتاب بدین شرح اند:
طلسم چیست
جادو چیست
طریقه نوشتن صحیح و اثر گذار دعا
ابجد کبیر و اصلی
ابجد صغیر
در باب اسماالحسنی
ایام هفته و کواکب آن
ایام منحوسه (قمر در عقرب)
ب
دانلود دلنوشته الهه شرقی نودهشتیا
دانلود دلنوشته الهه شرقی نودهشتیا
((بسم الله الرحمن الرحیم))نام کتاب:‌ الهه شرقینویسنده: فرزانه فرجی کاربر نودهشتیاژانر:عاشقانه،حدیث النفسمقدمه:گاهی دلت می گیرد و چاره اش چند کلمه ی دل نشین و کوتاه است…گاهی هم سرد و بی روح…گاهی با نوشتن چند کلمه آرام می‌گیری و خودت را به دنیای حروف می سپاری.گاهی هم با خواندن چند کلمه داغون می‌شوی و از دنیای خودت سیر می‌شوی…از بارش حروف الفبای فارسی بر سرم، غرق لذت می‌
دختر نازم رو با خودمم ها. فقط نگام کنید چقدر در صلحم من با خودم:)چند سالمه؟ ۲۴سال. خیلی جوونم. جوونی فصل تلاشه، فصل انجام دادن کارهایی که بعد سی‌سال عارت میاد انجام بدی، بعد چهل سال جون نداری انجام بدی. پس دیر میشه‌. باید جنبید. ریچل رو یادتونه؟ توی تولد سی سالگیش نشست به برنامه ریزی برای زندگی و یهو فهمید خیلی عقبه. من از یهویی‌هایی که میکوبن توی سر آدم میترسم. عین ماهی‌تابه‌هایی که جری توی سر تام میکوبید.توی یک پرانتز پت و پهن اینو بهتون بگ
قبل و قال کودکی باقی نماند دریغا... شور و حال کودکی باقی نماند دریغا ...
بین الهه‌ی پرشور راهنمایی و اول دبیرستان، با الهه‌ی آرزومند یه گپ هست... یه گپی که مثل باتلاق ه و هرچقدر که تلاش کردم ازش بیام بیرون بیشتر رفتم تو و فهمیدم بی‌فایده‌است. اطرافیان هم، همن، به سهم خودشون تلاش کردند بیشتر به قعر باتلاق برم. من ذیرفتم سرنوشتم این ه که تو این باتلاق بمونم، تقریباً هرچیز دیگه‌ای برام فقط آرزوی پوچ ه. من آینده رو تصور می‌کنم. روزایی که میرم مطب/
نام کتاب:رمان الهه مرگ
نویسنده : نازنین اکبرزاده
 ژانر: عاشقانه ، فانتزی ، تخیلی
تعداد صفحات : 625
خلاصه :دانلود رمان الهه مرگ _ سال ها بعد، دختری متولد می‌شود، دختری که نه از جنس خاک است و نه از جنس گِل، بلکه از نفس خداونده ! دختری که با آوردن اسمش، وحشت را وارد قلب انسان ها می کند! آدرینا، الهه ی مرگ؛ الهه ی که مرگ و زندگانی در دستان اوست! الهه ی که وارد عشقی ممنوع می‌شود و برای رسیدن به معشوقه اش پا بر روی تمام محدودیت ها می گذارد…
لینک دانلود
د
امروز به دعوت الهه رفتم به حلقه‌ی داستان شهرستان ادب. داستان الهه و دو نفر دیگر را گوش دادم. یاد کانون پرورش فکری افتادم که چقدر با خانم بابایی شعر و داستان می‌خواندیم و کیف می‌کردیم. خب کمی از آن فضا فاصله گرفته بودم. اینجا مجید قیصری حضور دارد و درباره‌ی داستانها نظر می‌دهد. جلسه‌ی خوبی است. رایگان است و در مرکز شهر قرار دارد. دوست دارم باز هم بروم. از همه‌ی سنین به جلسه می‌آیند. یکی از کسانی که داستان خواند نوجوانی بود که داستانش بسیار م
وقتی مساله ای به قلبم فشار می آورد، سعی میکنم حواسم را پرت میکنم تا قلبم توی دهانم نیاید. با اینکه به هیچ وجه اعصاب ونگ ونگ بچه را ندارم، ولی آنقدر بچه های معصوم جاذبه دارند که دلم برایشان می‌رود. حالا دو سه تا بچه ی کوچک خوردنی توی خانه داشته باشی و چندماه نبینی شان، یعنی دلتنگی تا سرحد عذاب. 
مثل عاشق هایی که با یادآوری خاطرات معشوق، مرهمی بر دلتنگی شان می‌گذارند، سعی میکنم گاهی اوقات شیرین کاری های الهه، امیر صالح و عارف را به یاد بیاورم ت
درس امروزم الهه ی ناز بود از کتاب"  تار و ترانه " استاد یمین غفاری. 
هنگامی که استاد میثم عنوانش کرد گفتم عالیست! بهتر از این نمیشود. ضبط موبایل را روشن کردم و  به نت جلوی رویم خیره شدم. استاد شروع به نواختن کرد و با اولین زخمه ها بر سیم های بی جان تار، به یکبار روحم جان گرفت. 
باز ای الهه ی ناز، با دل من بساز...
 شدم همان دختر بیست ساله ی عاشق که بارها و بارها این ترانه را با صدای مرحوم بنان در نوار کاستی که به امانت گرفته بود گوش کرد و زمزمه کرد و ا
باد کولر چه قدر سرد شده. این یعنی فصل غرغر تمام نمی‌شود!
روزهایی که می‌گذرد، خودم نیستم انگار. رپ گوش می‌دهم، با هر کسی که نگاهم به نگاهش بیافتد حرف می‌زنم، در گروه‌ها، در توییتر، همه جا حرف می‌زنم. حتا جلوی غریبه‌ها گریه کردم، و جلوی دانش‌آموزهایی که بعد از ساعت مدرسه مانده بودند. انگار کسی به گربه‌ای باورانده باشد که بلد است روی دو پا راه برود. سکندری خوران روی دو پا راه می‌روم و خودم را مسخره می‌کنم. ظرف روغن را برمی‌گردانم و هیچ وقت
بحث امروز من و نگار و من و الهه و من و رقیه در باب رابطه‌ی جنسی با شریک به جایی نرسید. فقط سردرگم‌تر شدیم. نمی‌دونیم که چرا نباید بهترین سال‌های زندگیمون رو به لذت بردن بگذرونیم. برای کسی که معلوم نیست چقدر وقت بعد سرشو از یه سری مناطقی بکشه بیرون و بیاد توی پاکدامن رو «بگیره»! 
الهه وسط فرش خوابش برده بود. هیچ کس دلش نیامد بلندش کند و روی تشک بذارد. مبادا که بدخواب یا بیدار شود.
دخترک سه ساله اش از خستگی پشت بوته های خار خوابش برده بود. تنها، از قافله جا مانده، دور از عمه ای که سپر بلا شود. با تازیانه بیدارش کردند. سلام بر رقیه ی حسین.
به نام خدا
با اینکه عاشق هم بودیم، اما هیییییچوقت درست و حسابی باهم حرف نزدیم.‌ زیاد حرف می‌زدیم اما از هر دوتا جمله مون صددرصد یکی از اونها بدوبیراه گفتن و مسخره کردن و نیش و کنایه و دست انداختن و ازین چیزها بود. ازهمین کارای نوجوونها!!
ادامه مطلب
   من همیشه کمرنگ بودم. هیچ‌وقت حتی وقتی منبری برای حرف زدن داشتم چیزی برای گفتن پیدا نکردم. همیشه حاشیه امن و فراموش‌شده خودم را حفظ کردم. من الهه دنیاهای فراموش‌شده‌م. همان‌هایی که رد کمرنگی در خاطراتمان باقی گذاشته‌ند.
از همان ابتدا که زیرزمین را ساختم، غصه‌ها و حماقت‌هایم را ریخته‌ام این جا. سیر قهقرایی من را می‌توانید لحظه به لحظه از همین جا مرور کنید: اعتراف کرده‌ام، غر زده‌ام، گریسته‌ام. همیشه یک قدم عقب رفته‌ام. دبیرستانی که بودم، فکر می‌کردم این عقب رفتن‌ها خوب است. فکر می‌کردم یعنی من خیلی می‌فهمم. فکر می‌کردم به این سوال‌های بزرگ پاسخ خواهم داد. نگاه سرد و چهره‌ی سرخ از حیرت و خجالت‌زدگیِ دکتر زالی باعث شد دوباره به یاد بیاورم که چه قدر از
بازی شروع شد، همه با هم " کلاغ پر"از روی بام خانه‌ی ما هم کلاغ پرچندی‌ست روی ماه خدا را ندیده‌ایماز روی عرش پاک خدا هم کلاغ پرغم هست و هر سکوت نه معنای دلخوشی‌ستاز عمق لرز پشت صدا هم کلاغ پرآلودگان به خواب! امیدی هنوز هستاز ذهن‌های توی کما هم کلاغ پرابهام‌ها پُرند و هوا مه گرفته استاز روی فکر‌های رها هم کلاغ پرهر کس مقام و جاه ندارد، نه کوچک استاز بین قشر بی سر و پا هم کلاغ پرما لایق هوای پر از شک نبوده‌ایم
از بین لایه‌های هوا هم کلاغ پر
 
آ
از همان ابتدا که زیرزمین را ساختم، غصه‌ها و حماقت‌هایم را ریخته‌ام این جا. سیر قهقرایی من را می‌توانید لحظه به لحظه از همین جا مرور کنید: اعتراف کرده‌ام، غر زده‌ام، گریسته‌ام. همیشه یک قدم عقب رفته‌ام. دبیرستانی که بودم، فکر می‌کردم این عقب رفتن‌ها خوب است. فکر می‌کردم یعنی من خیلی می‌فهمم. فکر می‌کردم به این سوال‌های بزرگ پاسخ خواهم داد. نگاه سرد و چهره‌ی سرخ از حیرت و خجالت‌زدگیِ دکتر زالی باعث شد دوباره به یاد بیاورم که چه قدر از
نام شیک و زیبا دخترانهاسم دخترانه باکلاس2
♦️آراگل     معنی: آراینده گلها، زیبا کننده گلها            ریشه: فارسی                    ♦️آرشیدا     معنی: بانوی درخشان آریایی، بانوی آراسته و درخشان (آر به دومعنی به کار می‌رود: اول مخفف آریایی و دیگری مخفف آرا به معنای آراینده)   ریشه: فارسی           ♦️آرمانا      معنی: امیدوار، آرزومند           ریشه: فارسی           ♦️آرمیتا     معنی: الهه نعمت، آرامش یافته    ریشه: اوستایی - پهلوی           ♦️آر
امروز خیلی حالم خوبه. اونقدری که دارم برنامه‌ی قرارهای بین شهری رو میچینم. مطمئنم روز قرار گریه میکنم و به خودم فحش میدم که چرا وقتی خوشحالم برنامه چیدم ولی می‌دونم که به سختیش می‌ارزه. قلبم واسه دیدن الهه تند میزنه. همین طور فاطمه و مهدی. بسیار بسیار خوشحالم. و امیدوارم برنامه‌ها اوکی شه.
1مهر- شب:
توی بخش پیش آقای فرزانه  و الهه بود. لم داده بود روی صندلی و پاشم انداخته بود رو پاش و شاد و خندان قضیه پس گرفتن پول رو واسش تعریف میکرد.
- نمیدونی آقای فرزانه.. اگه بهم حقوق میدادن اینقدر بهم حال نمیداد!.. پول پس گرفتن از هاشمی واقعا کار بزرگیه!
من- صادقی!.. الان وقتشه که دیگه اونو به من پس بدی!
- پس بدم؟.. تازه موفق شدم ازت بگیرمش.
ادامه مطلب
قسمت اول را بخوان https://t.me/peyk_dastan/14692
قسمت 165
گر چه خودم کسی دیگر را در دل جایی داده بودم. ولی کار هانیه برایم غیر باور بود.مانند یک کابوس...
خودش را عقب می برد
-حالت خوبه شهریار؟ تو چت شده؟
فریاد می کشم، با تمام قوایم.
-گم شو از خونه ی من بیرون فقط گورت گم کن...
الهه
نگاهی به چهره ی غم زده اش می کنم. صدایش می لرزید، خودش هم خجالت می کشید از گذشته اش بگوید با اینکه، مقصر نبود.
-دیگه نتونستم با هانیه زندگی کنم. از خونه طردش کردم. اونم با آرسام رفت. برای هم
42- نقاشی زایش ونوس
 
نقاشی زایش ونوس
نقاشی زایش ونوس اثر ساندرو بوتیچلی است. این نقاشی احتمالاً مربوط به قرن پانزدهم میلادی بوده و از جمله ماندگارترین نقاشی های تاریخ به شمار می‌رود. نقاشی دلالت دارد بر ظهور الهه‌ی ونوس از دریا و پا نهادن به ساحل. بخش عمده‌ای از زیبایی این نقاشی مربوط به زیبایی الهه‌ی ونوس و همچنین حالت محجوبی ست که دارد.
ادامه مطلب
گیر کرده بودم رو چند تا سطر از مقاله و هی برمی‌گشتم از اول می‌خوندم. از یه طرف این سوال که من چه جوری می‌خوام تا ۱۰ تیر این مقاله رو پیاده‌سازی کنم فکرم رو درگیر کرده بود، از یه طرف این که پروژه‌ی اون یکی درس هم باید تا ۱۰ تیر آماده بشه و از طرف دیگه هم یه موضوعی اعصابم رو خرد کرده بود و داشتم تلاش می‌کردم نادیده بگیرمش.
لپ‌تاپم داشت جون می‌کند که متلب روش نصب بشه و یه کم هم نگران این بودم که اگه نصب نشه چی کار کنم؟ که یهو صدای پا اومد و احساس
اجرای ارکستر متروکه فعلا متوقف شده و منی که از همه بیشتر خواهان لغو شدن این نمایش بودم الان بی‌حس نشستم یه گوشه. زحمت زیادی کشیده شد براش. حیف بود.
دو روزی میشه که مهدی اومده. دیشب صالح و ملی و سجادم بودن. دلم بسیار برای الهه تنگ شده. همزمانی برگشتن بچه‌ها و بازارچه ارتوان باعث شد دلتنگی غریبی رو حس کنم.
کاغذ کادو و نخی که گرفته بودم بی‌استفاده افتادن گوشه‌ی اتاق.

پ.ن همین الان مکالمه‌ی تلفنیم با مهدی تموم شد.
دانلود رایگان فیلم ترانه,
دانلود فیلم ترانه با لینک مستقیم
دانلود رایگان فیلم ایرانی ترانه با کیفیت عالی 1080p
لینک دانلود قرار گرفت
دانلود فیلم ترانه
گروه فیلم : اجتماعی
سال تولید : 1396
کارگردان : مهدی صاحبی
بازیگران: الهه حصاری، اندیشه فولادوند، امیر رضا
دلاوری، مریم معصومی، بابک انصاری، نازنین فراهانی، سیاوش چراغی‌پور، حدیث
مدنی، ایران مسعودی، آیدا تبیانیان، نسیم مسلمی، مهناز کرباسچیان، میترا
شاکری، ریحانه محمدنژاد.
خلاصه داستان : تر
امروز یکی همه ی غلطایی ک کرده بودمو کوبید تو صورتم...^^اومدم اعتراف کنم شاید بار گناهم سبک شهمن...پاک نیستم...هرزه تر از اونیم ک فکرشو کنین...الانم دارم تاوان آه کساییو میدم ک...دلشونو شکستم......جیمین شی...منو ببخش...با تو بیشتر از همه بد کردم...کوثر...لیندا...و...خیلیای دیگه...آره خیلیای دیگه...واسه همه ی دروغای کثیفم متاسفم...واسه...قایم شدن پشت نقاب بی گناهی...متاسفم...واسه حماقتام متاسفم...واسه خودخواهیام...نامردیام......
دانشجویان زیر جهت دریافت گواهینامه موقت خود با همراه داشتن یک قطعه عکس به امور فارغ التحصیلان مرکز مراجعه نمایند.
محمدعلی فروغی *  ابراهیم الماسی *مید زمان پور * سیما باوی *امید زمان پور* سیما باوی * لیلا مجدم * توفیق ناصری     






فردین حسنی* سیدمحمد واصفی صالح* مهشید خسروی فر*شهرام نژادحسن *نازنین عبیاوی* مریم حاجی زاده*  سحر ممبنی






نجمه عالی وند* علیرضا شاهرخی نژاد* محمدحسین جلوداریان* الهام صالحی کاهکش *حسین ممبنی * علی رعیت زاده*   





خدایا شکرت بابت خواب ارومم...
خدایا شکرت بابت مهربونی صاحبخونه...
خدایا شکرت که توی سرمای افتابی عصر پاییز قدم زدم و نوک دماغم قرمز شد...
خدایا شکرت که الهه خانوم کلی در مورد تاریخ نیویورک برام حرف زد...در مورد تربیت بچه توی قلب امریکا...
خدایا شکرت که غرب نیویورک و زیبایی هاش رو دیدم...
خدایا شکرت بابت دین اون کلیسای خیلییی قشنگ...
خدایا شکرت بابت قدم زدن توی شب پاییزی و راک فلر...
خدایا شکرت که کلی میوه خریدم....
خدایا شکرت که اتاق کوچیکم گرمه...
 
هوالجمیل
الهه آبها
دل عالم برای او کباب است
ز داغش هسته هستی مُذاب است
به اذن حق تعالی ، تا قیامت
رباب از داغ اصغر ربِّ آب است
کلید
خدا را آیت عظماست اصغر
ولا را عروۀ الوثقاست اصغر
اگرچه کوچک است اما ز رفعت
کلید کل مشکلهاست اصغر
والسلام
محمد حسین صادقی (غلام) - زرقان فارس - 19/8/1398
مادر، دسته ایی از موهای مشکی نازکش را با کش موی ریزی بالای سرش بسته بود و پالتوی یقه ب.ب صورتی اش را به تنش کرده بود. برفی، خرس کوچولوی محبوبش هم طبق معمول در بغلش بود.                                      
روی کالسکه ایی که مادر آن را با پتو و بالشتکی نرم، حسابی، پوشانده بود، لم داده بود و به صورت پدر که آن را هل می داد، نگاه می کرد. کمی آن طرف تر مادر را می دید که با هیجان و آب و تاب زیادی، داشت برای پدر حرف می زد و در میان حرف هایش می خندید و د
زیباترین،جذاب ترین،خوش هیکل ترین،خوش اخلاق ترین،خنده رو ترین،مهربون ترین رزیدنت زنان دنیا فهمید درس میخونم و امروز تماما از کشیک آفم کرد...!
تصور این میزان از شعور،رحم و مروّت رو از یک رزیدنت زنان نداشتم.شگفت زده ام کرد لعنتی جذاب...
+قبلترها نوشته بودم یک رزیدنت ارتوپدی خیلی بداخلاق داشتیم که به یکی از رزیدنت های زنان پیشنهاد ازدواج داده و طرف قبول نکرده.ایشون همون طرف هستن...الهه ی زیبایی که باید گذاشتش توی تُنگ شیشه ای و فقط بهش نگاه کرد...
هوالجمیل
الهه آبها
دل عالم برای او کباب است
ز داغش هسته هستی مُذاب است
به اذن حق تعالی ، تا قیامت
رباب از داغ اصغر ربِّ آب است
کلید
خدا را آیت عظماست اصغر
ولا را عروۀ الوثقاست اصغر
اگرچه کوچک است اما ز رفعت
کلید کل مشکلهاست اصغر
والسلام
محمد حسین صادقی (غلام) - زرقان فارس - 19/8/1398
رفتن به نمایشگاه های گل و گیاه میتونه خیلی خوب باشه .وقتی به عنوان یه کشاورز  یا باغبون بین مردم دیگه میری نمایشگاه گل و گیاه، احساس غرور و سرمستی میکنی!مثلا وقتی یه خونواده دارن نهال میخرن و تو انتخاب نهال مردد هستن، تو اونجا وایمیسی و منتظر میشی ازت سوال کنن! چون تو رو نمیشناسن سوال نمیکنن و پس خود میپری وسط میگی این نهالش بهتره! (: یا حس اون نقاشی داری که تو نمایشگاه تابلو هاش داره بین مردم ناشناخته قدم میزنه ! یه خانومی گل میفروخت ، از گل ها
یادته در مورد پوچ بودن زندگی و لزوم وجود داشتن یه چیزی برای معنی دادن بهش بحث می کردیم؟ یه چیزی ک کافی باشه، و اونقدر بزرگ ک بتونی چشمتو روی این گودال مکنده ک انگار داره کم کم تو رو می کشونه تو چاه نیستی، ببنده. یا حداقل پر از این احساس بشی ک بیهوده زندگی نکردی. یه چی در حد و اندازه عشق، انگار جواب این سواله. ولی به نظرم، خود عشق این خلع رو پر نمی کنه فقط .. می تونه تو رو وادار کنه ک انگار، خودتو به یکی دیگه واگذار کنی؟ انگار خودتو به معشوقت بفروشی
داستان انتخاب اسامی بچه‌های یه خانواده از موضوعات جذابه. مخصوصا اون‌هایی که داستان انتخاب اسم‌شون خاصه. در حال پرسه زدن تو توییتر، به این توییت رسیدم و مدتی مشغول خوندن کامنت‌ها شدم.
یکی از قسمت‌های جالب ماجرا می‌دونید کجاست؟ برخلاف الان که پدر و مادرها از سال‌ها قبل به انتخاب اسم بچه‌هاشون فکر می‌کنن و میرن بین سردارهای شجاع ایرانی (!) و زن و بچه‌هاشون دنبال اسم تک و خاص می‌گردن، چقدر قدیم‌‌ترها فرایند انتخاب اسم سریع‌تر بوده و حت
سفر الهه زمین (2)

آن دنیا آنقدر ها هم ساک
نبود هزاران هزار زیبایی در آن برای الهه زمین دلبری می کردند. خرگوش های سفید در
برف ها مشغول شیطنت بودند و خرس ها در انتظار ماهی های زیبا و کوچک اقیانوس بودند،
اقیانوسی که از اشک های دخترکِ یخ زده ساخته شده بود. چشمانش همچون برف ها سپید
بود و همچون شفق های پگاه می درخشید . سال های زیادی گذشته بود و او از سرد بودن
لذت می برد. دیگر مادرش را از یاد برده بود ، دیگر نمی دانست که فـرزنـد زمین و آب
است و دیگرهیچ نـم
۵ انشا با موضوع شانس
                                  

اولین انشا
مقدمه انشا شانس
شانس اقبال یا فرصت همان بخت است چه بد باشد یا خوب.
آنچه بعنوان شانس رخ می‌دهد خارج از کنترل فرد است و بدون توجه به اراده، قصد، یا نتیجه مورد نظر است.
دیدگاه فرهنگ‌ها نسبت به شانس از احتمال و تصادف تا ایمان و خرافه متفاوت است. برای نمونه رومیان برای تجسم شانس به الهه
ادامه مطلب
 
  ارغوان را خیلی دوست داشتم. مدت زیادی با من و درخیالم بود. هرجا که می رفتم، هرجا که می خوابیدم ، حتی در نفس کشیدن هایم.
   شعرهایم برای او بود. داستان هایم از او بود و حتی راز و نیازم برای او بود. پناه بر خدا ! گاهی انگار جای خدا هم می نشست . چون از زیبایی بهره ای برده بود . گاهی فکر می کرد الهه ی زیبایی ست و دوست داشت تمام سیم و زر دنیا را در پایش نثار کنند. اما من فقط می توانستم ردای کسی را بر دوش داشته باشم که اندک حسی عاشقانه در قالب کلمات بریزد و
یا مُمَکِّن
ای قدرت دهنده
 
 
سلااااام :)
 
+پریروز کتاب " آغازی بر یک پایان " سید شهیدان اهلِ قلم ( : قلب) رو تموم کردم.
دیروز پیرزنی که تمام قوانین را زیر پا گذاشت رو شروع کردم.
 
 
اول بگم که کتاب شهید آوینی عالی بود.
خصوصا برای کسایی که یه آشنایی کوچیک با منطق، فلسفه و قوانین اصولی داشته باشند و معنای کلمات جامعه شناسی رو تا حدودی بدونن
البته آخری رو با سرچ هم میتونین به دست بیارین. اما پیدا کردن اون سه تای اولی با تحقیق یکم سخت تر میشه.
 
من عاشق
زنگ زدم. نشناخت. بعد به حالت سوالی اسمم را صدا زد و در کسری از ثانیه که طول کشید تا از حرف اول اسمم به حرف آخرش برسد، صدایش خش گرفت و گریه کرد. اینبار نخندیدم. حرف زدیم. گریه کرد. وقتی میخواستم قطع کنم با گریه و التماس گفت: "نه. نه. نه. قطع نکن." قطع کردم. التماس صدایش دلم را لرزانده بود. از بلاک درش آوردم و بهش پیام دادم. تمام روز منتظر بودم حالا که بلاک نیست پیام بدهد. تمام روز از خودم پرسیدم "یعنی حالا چیکار میشه؟ آخرش چیکار میشه؟ چیکار کردی الهه؟ " 
توی رختکن مشغول عوض کردن لباس بودیم که منشی باشگاه و یکی از بچه‌ها به شوخی مدام به هم می‌گفتند «خجالت نمی‌کشی؟! حیا هم خوب چیزیه!!» دختری که کنارم ایستاده بود و به تازگی دماغش را عمل کرده، و این موضوع باعث ناراحتی من است، گفت: «چی شده بچه‌ها؟! جریان چیه؟!!» منشی‌مان که اسمش الهه است گفت: «این داشت لباسش رو عوض می‌کرد، شرت و سوتین تنش بود. یه دختر اومد داخل رختکن بهش گفت خجالت نمی‌کشی؟! حیا هم خوب چیزیه!!» من گفتم: «باید صدامون می‌زدی همه میوم
اوج ها و حضیض ها را بی نوشتن گذرانده ام. بعد، همه چیز که از سر گذشته، خواسته ام بنویسم و مزخرفِ خالص نوشته ام. به دوره ی حضیضِ زمستانه رسیده ام، و از سودنِ روحم به مرزهای شباهتم با دیگران، خیلی زود خسته می شوم. گمانم همین است که دوباره ناچار شدم بنویسم، باز هم کسی نیست که بتوانم حرف زدنش را تحمل کنم.
گفت: «چشم هایت انگار مه گرفته اند.» آن قدر دقیق گفت که به سختی اشک ها را نگه داشتم. خوشم می آید از دقتِ نظرش، از سلیقه اش، از گره زدنِ روسری اش. ولی می
تو محوطه سبز کنار بیمارستان، بین درختای بلندش و چمناش، تاب و سرسره و الاکلنگ بود. کلی تاب‌بازی کردم و با فاطمه حرف زدم. با هم از نظر روحی و علایق تحصیلی هم‌فازیم. نتیجتاً که حرفهامون هم برای هم قابل درک بود. از طبیعت و غریزه حرف زدیم، از اینکه به نظر من ما ناخودآگاه -غریزی- سمت چیزایی گرایش پیدا می‌کنیم که لازممون‌اند یا مطابق روحیه و طبیعتمون و عوامل اجتماعی سرکوب می‌کنند این گرایشاتمون رو و موجب افسردگی می‌شن. از سیستم بدِ آموزش پزشکی حر
می‌بوسمت به خواب در حضور خیالی‌ات
نظر می‌کنم به تو، به هیبت جلالی‌ات
دوست دارم که شبی به رویا باز ببینمت
مگر به آن سربکشم ز لعل شرابی‌ات
مگر تو چه داشتی که چنین مبتلا شده‌ام
منِ سنگ دل به عشقِ اضطرابی‌ات؟
نازنین من، تو بگو چه چاره کند 
دل دچار من به قطحی و محالی‌ات؟
مهربان، قرارمان این نبود، تو جر زدی!
که عاشق من و تو باشی و بی‌خیالی‌ات!
تو خود ببین چه کرده‌ای که به کِلک من
غزل می‌تراود و اشک ز جایِ خالی‌ات
الهه نوراللهی
⇐ 7 گوشه بر روی تاج مجسمه نشان دهنده هفت اقیانوس و هفت قاره جهان است که بیانگر مفهوم جهانی آزادی است.
⇐ مجمسه آزادی هدیه ای از فرانسه بود که در سال 1886 به آمریکا داده شد.
⇐ مجسمه آزادی زنی است که نمایشگر لیبرتاس (Libertas) الهه رومی آزادی است.
⇐ مجسمه دارای یک مشعل و نیز کتیبه ای است که تاریخ اعلامیه استقلال آمریکا (4 ژوئیه 1776) بر آن ثبت شده است.
ادامه مطلب
دانلود فیلم ایرانی کروکودیل با لینک مستقیم
فیلم سینمایی کروکودیل به کارگردانی مسعود تکاور و تهیه کنندگی عزت الله جامعی ندوشن ساخته  شده است این فیلم محصول 1396 ایران می باشد که در ژانر پلیسی و اکشن تولید شده است در فیلم جدید کروکودیل بازیگرانی مانند کوروش تهامی، اندیشه فولادوند، الهه حصاری، حسین مهری، رضا یزدانی، علیرضا مهران، رامین پرچمی، افسانه چهره‌آزاد، رامتین خداپناهی، مهرداد مزرعه در این فیلم نقش آفرینی کرده اند شما می توانید این
سفر الهه زمین(1)

جانش در خطر بود ، داشت نابود می شد پس باید چاره ای می اندیشید. همه ی خود را
ابر کرد تا پرواز کنان از مردابی که مرمان خاک برایش ساختند فرار کند . ابر شد اما
آزاد نشد مردمان زمین رهایش نکردند ؛ غباری تیره از سوی شهر های زمین، آسمان را در
بـر کرد و همچون شمشیری از فولاد ، حفره هایی در لباس آبی اش ایجاد کرد . الهه
مهربان بود پس باران شد تا مرهمی باشد برای زخم های آسمان، اما با اینکار دوباره
در بند مردمان زمین می شد.

اینبار دریا و اقیان
به جمله زیر دقّت کن
"یزد حدود بیست و پنج ساله که رتبه اوّل قبولی در دانشگاه ها رو به خودش اختصاص داده و قطعاً اگر مادران این افراد خانه دار نبودند ما این رتبه را نمی آوردیم پس چه اصراری به اشتغال بانوان داریم؟"
وات دِ فاز؟
این جمله رو جناب آقای موسوی بیوکی، نماینده شهر یزد در مجلس شورای اسلامی در جلسه دیروزِ (سی شهریور 98) شورای برنامه ریزی و توسعه استانداری یزد بیان فرمودند که من و الهه هم برای ارائه سند تدوین شده ارتقای بانوان و خانواده اونجا
آخ مادر، مادر، چگونه توانستی این همه رنج را تاب بیاوری و دیوانه نشوی؟ چگونه صدای شکستن استخوان‌هایت را شنیدی و دم برنیاوردی؟ چگونه پسرِ شیرخواره بر دوش به دیدار مردت رفتی که آن‌سوی میله‌ها از درد شلاق‌های شب، می‌نالید؟ چگونه لب به شکوه نگشودی؟ چگونه روزگار، زخم بر زخمت افزود و تو تاب آوردی؟ چگونه آخر؟ چگونه آن همه زخم ِ زبان و توهین را نادیده انگاشتی و انگار نه انگار برخاستی و روز از نو ادامه دادی این زندگی را؟ چگونه به این انباشت انبوه
قسمت اول را بخوان قسمت 157
لجبازی می کنم. و با صدایی بلند می توپم:
-هیس! ساکت شو. اگه ادامه بدی بلند می شم میرم بیرون.
شاید الهه مرا اینگونه پرورش داده بود که هر خطایی کوچکی که هانیه می کرد برایم عذاب آور بود.
پتو را روی سرش می کشد و با صدایی خفه شده زیر پتو می گوید:
-برو گورتو گم کن.
چشمانم کاسه ی خون می شود
-هانیه خفه می شی یا خودم خفت کنم؟
بلند می شوم و به سمت پذیرایی می روم. خسته روی تخت ولو می شوم و عصبانیتم را با کوفتن مشتم بر روی میز فروکش می کنم
سپیده ی صبح فردا که رویت شود دیگر هیچ خانم پیجر بدصدایی توی بلندگوهای این بیمارستان دوست نداشتنی من را به عنوان اینترن کشیک صدا نمیکند.دیگر هیچ مامای بی انصافی ساعت یک بعد از نیمه شب برای نوشتن مشاوره ی غیراورژانسی که در بهترین حالت ممکن فردا انجام خواهد شد من را از خواب بیدار نمیکند.دیگر هیچ مامایی با ژست یک فلوشیپ پریناتولوژی،NST را سمتم پرت نمیکند و من توی دلم برای هیچ کدامشان به تاسف سر تکان نمیدهم....دلم اما برای پرستارهای بخش مامایی و شو
از این قسمت می توانید لینگ مورد نظر را بازدید کنید .
سرکار خانم الهه بارونی نژاد تلاش جنابعالی برای شرکت در “سی و سومین جشنواره سراسری قرآن و عترت دانشجویان کشور” را ارج نهاده و کسب مقام “نخست کشوری” در بخش “نرم افزار” برای تولید اپلیکیشن قرآن و عترت با استفاده از ابزار های “برنامه ساز JoApp” را خدمت جنابعالی و همکار گرامی آقای علیزاده تبریک میگوییم و موفقیت در تمامی مراحل زندگیتان را آرزومندیم.
باشد که تلاشتان تداوم بخش تولید محتوای در
یا من هو صانع کل شیء
 
 
امروز داشتیم با بچه ها حرف میزدیم، الهه میگه :« پاشیم بریم چهارسو.»
منم با ذوق از تجربه دفعه قبل که رفتم چهارسو گفتم. الهه گفت که اونها که رفتن، رستوران هم رفتن یه چیز خوردن.
بعد میگفت سفارش که میدادی بهت یه چیز میدادن حالتِ بن مانند. میتونستی بری تو پاساژ بگردی تا سفارشت آماده شه. سفارشت آماده میشد اون بُن عه ویبره میکرد متوجه میشدی میرفتی سفارشو دریافت میکردی :)))
با شوخی قرار گذاشتیم در هزینه ها صرفه جویی کنیم پاشیم ب
گفتم من تا آخر هفته آماده نمی‌شم. گفت دوشنبه خوبه؟ گفتم بحث یک روز دو روز نیست. گفت خب توضیح بده. موضوع چیه؟ من خواستم حرف بزنم. راه گلویم بسته بود. به چپ نگاه کردم. بعد به راست. دوباره به او نگاه کردم. نمیشد. گفتم باشه بعدا حرف بزنیم. گفت چرا؟ گفتم فرصت مناسبی نیست. گفت ناراحتی؟ به سقف نگاه کردم. حالم بدتر شده بود. اینکه فهمیده بود حالم بد است ناراحت‌ترم کرده بود. گفتم خیلی. میخواستم بگویم اینطور که به نظر میرسد خیلی بیشتر از چیزی که خودم فکر می‌
سلام الهه!
خوبی؟ من خودتم. خودت که از ۱۰ سال آینده داره برات نامه می‌نویسه. اوضاع چطوره؟ از مدرسه‌ی جدید راضی هستی؟ می‌دونم که هستی. بذار از همین اول بهت بگم که این قدر نگران عوض شدن مدرسه‌ت نباش. قرار نیست جای دیگه‌ای بری. هر ۴ سال دبیرستان رو تو همین مدرسه موندگاری.
نگران کنکور و دانشگاه هم نباش. یه کم آرزوهات رو ارتقا بده و این‌قدر خودت رو با وحید مقایسه نکن. خانم س. راست میگه. رتبه‌ی کنکورت زیر ۵۰۰ میشه. پس از فکر رتبه‌ی ۶۰۰۰ وحید بیا بیر
خدایا به خاطر اینکه قدر حسین رو ندونستم و اون قدر راحت و الکی از دستش دادم منو ببخش 
بخاطر حماقتهام در رفتارم باهاش منو ببخش
هرچی فکر می کنم خیلی خر بودم و بودم و بودم و 
هستم 
حسین که از دست رفت خدا 
و فقط ته دل من می دونه که چقدر جاش خالیه و چقدر غصه ی نبودشو می خورم 
شاید برادراش مادرش و یا پدرش از چهره ی من چیزی نبینن و شاید حتی شادی و خنده ببینن 
اما فقط دلم و تو می دونین جاش چقدر خالیه 
می دونم که دیگه عروسم نمی کنی چون باز شدن پیشونی به مشکل
طراحی سایت شخصی در سئوراز
طراحی سایت شخصی می تواند برای بسیاری از افراد که در مشاغل خاص و مهم درحال فعالیت می باشند کمک بسیاری برای آن ها حتی در زمینه پیشرفت شغلی و نیز شناخت بهتر مخاطبان آن ها از نحوه فعالیتشان و نیز خدماتی که قادر به ارایه آن می باشند باشد. در تصویر مقابل وب سایت الهه ناز را مشاهده می کنید که یک نمونه مناسب از طراحی سایت شخصی است که هر فرد موزیسینی می تواند برای ارایه خدمات و نمایش فعالیت های خود نمونه از آن را طراحی و پیاده
ده سال بعد به عقب که نگاه کنم، چه فکر می‌کنم؟
۱. در ۱۹ سالگی بود که همه چیز عوض شد. بلاخره با زندگی به تنهایی و تمام قد رو به رو شدم. سخت بود. شک داشتم. اما انتخاب درستی بود. باید پایش می‌ماندم. باید دل می‌کندم. اما الهه‌ی ۱۹ ساله هر قدر هم که خودش را بزرگ ببیند فقط ۱۹ سالش است. با این حال، فقط یک قدم فاصله داشتم. یک قدم تا تغییر فاصله داشتم. اولین ارائه‌ی علمی‌ام را با بلوزی که لکه داشت و با کتی که قرض کرده بودم دادم. از دنیا و عالم بریده بودم اما
فرصتی نمانده است بیا همدیگر را بغل کنیم فردا یا من تو را می کشم یا تو چاقو را در آب خواهی شست همین چند سطر دنیا به همین چند سطر رسیده است به اینکه انسان کوچک بماند بهتر است به دنیا نیاید بهتر است اصلاً این فیلم را به عقب برگردان آن قدر که پالتوی پوست پشت ویترین پلنگی شود که می دود در دشت های دور آن قدر که عصاها پیاده به جنگل برگردند و پرندگان دوباره بر زمین زمین نه به عقب تر برگرد بگذار خدا دوباره دست هایش را بشوید در آینه بنگرد شای
دانلود خلاصه کتاب روش تحقیق زهره سرمد
 
دانلود خلاصه کتاب روش تحقیق زهره سرمد
 
 
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
اگر امکان دارد آن را به فارسی ایمیل کنیدنتایج وب
خلاصه کتاب روش های تحقیق در علوم رفتاری + تست های کتاب ...nasirian.com › دانشگاه › خلاصه کتابخلاصه کتاب روش های تحقیق در علوم رفتاری زهره سرمد که به صورت فایل پاورپوینت هست به همراه تست های استخراج شده از این ... برای دانلود به ادامه مطلب مراجعه کنید.
جزوه کتاب روش های تحقیق در علوم رف
خوابگاه که هستم، بیشتر جای خالی ات را حس میکنم. اینجا مفهمومی به نام خانواده، فقط هرازگاهی توی تماس های گوشی احساس می‌شود. آنقدر محیط سرد و یکنواختی دارد که تمام کم و کسری های زندگی آدم، یادش می آید. 
دلم هر روز و هر لحظه برای عزیزانم می‌تپد. همان‌ها که با یکدیگر در هرچیزی جز خون اختلاف داریم. ولی همین خون، قلبم را به خانه و آدم هایش گره زده. مخصوصا که بچه کوچک در خانه داریم. دلم برای خرابکاری هایشان تنگ شده. فدای سرشان که هر دفعه موقع نماز بای
ژنرال :عاشقانه
 
گردان : مهدی صاحبی | بازیگران : الهه حصاری،اندیشه فولادوند، ­­امیررضا دلاوری، مریم معصومی، بابک انصاری، نازنین فراهانی، سیاوش چراغی پور، حدیث مدنی، ایران مسعودی، آیدا تبیانیان، نسیم مسلمی، مهناز کرباسچیان، میترا شاکری و ریحانه محمدنژاد
خلاصه داستان : فیلم سینمایی ترانه ، داستان زندگی دختر دانشجویی است که کانون از هم پاشیده خانواده‌اش مشکلات زیادی را برای او به وجود آورده‌است تا جایی که برای تأمین هزینه‌های زندگی‌
امروز رفتم مصدق. یه مودم مبین نت داشتم که بردم مرجوع کنم. هوای اتوبوس کلافه کننده بود. فکر کنم راننده به جای کولر، بخاری روشن کرده بود.
پسری صندلی جلوی من نشسته بود. حداکثر شانزده هفده ساله. همون لحظه ای که اومدم تو اتوبوس محو زیبایی خیره کننده اون شدم.
موهایی طلایی، پوستی مثل برف، چشم هایی رنگی، بدنی کاملاً متناسب. تا به حال در عمرم کسی رو به این زیبایی ندیده بودم.
دوستش کنارش نشسته بود. با هم میگفتن و میخندیدن. هی عرق میکرد. یه دستمال کوچولو دس
رسوای شهرم کوروس سرهنگ زاده
دانلود آهنگ نامهربونی کوروس سرهنگ زاده
رسوای شهرم برو من با تو قهرم گذشته برنگشته
دانلود آهنگ رسوای شهرم از محسن امراللهی

دانلود آهنگ رسوای شهرم من با تو قهرم
دانلود آهنگ قدیمی نامهربونی الهه
دانلود آهنگ نامهربونی هایده با کیفیت 320
رسوای شهرم محمد حیدری
نام فرزندان هنرمندان و بازیکنان ورزشی ایران
اسم بچه سلبریتی ها
نوردخت : اسم دختر رامبد جوان و نگار جواهریان
نیما ، احسان و نَعیما : فرزندان شهریار کرمی
بامداد و پورشاد : فرزندان رشید کاکاوند
آرشام (اسم ایرانی): فرزند شهربانو منصوریان
مژگان : فرزند زنده یاد حسین شَهاب
کاوه : فرزند مهران نائل
ایلین و شایلین : فرزندان باربد بابایی
آویشه و فرید : فرزندان زنده یاد الهه
بهرنگ :فرزند بهروز بقایی یونا : فرزند بهرنگ بقایی
ارضا می‌شدی و به ارضا می‌رساندی‌ام. لب‌هایم در طواف بوسه به دور پاهایت، آن پاهای سفیدت. لب‌هایت که بوسیدن نمی‌دانستند اما به هنگام بوسیدن به الهه‌ی بوسه می‌ماندند. آبشار موهای سیاهت که روان می‌شدند بر روی کپل‌هایت و منی که جز سجده در برابر زانویت چه کاری می‌توانستم کرد؟ ناله‌های شهوتناک آمیخته به درد تو که فضای اتاق را پر می‌کرد و انگار، تمام اجزا و اشیای اتاق در مشاهده‌ی تو و تنها منی که توانایی لمس تو را داشتم. دستانم، آلوده‌ی خی
دومین بار بود که از او خرید می‌کردم. جمله‌ی الهه را برایتان نقل کرده بودم؟ «وقتی داشتی درباره‌های کاراش باهاش حرف می‌زدی، چشماش برق می‌زد.» از بس که این روزها در توییتر نوشته‌ام، یادم نمی‌آید که کدام از حرف‌ها را کجا نوشته‌ام. کارتش را به هر دوی ما داد. اسمم را پرسید. گفت که اگر فالو کردم، حتما پیام بفرستم و خودم را معرفی کنم. خوشحال و خندان خداحافظی کردیم و الهه خیلی ذوق داشت، حتی بیشتر از من! می‌گفت چه آدم خوبی‌ست و چه انرژی خوبی از او
دانلود صددرصد رایگان فیلم ایرانی جدید کروکودیل
کارگردان: مسعود تکاور
ژانر: اجتماعی
بازیگران: کوروش تهامی، اندیشه فولادوند، حسین مهری، الهه حصاری، رضا یزدانی، علیرضا مهران، رامین پرچمی، افسانه چهره آزاد، رامتین خداپناهی و…
خلاصه داستان: قصه چند جوان است که سری پر شور و شر دارند و پی آرزوهای دست نیافتنی اند و برای خوش گذرانی به سراغ مواد می روند و به وضعی نکبت بار گرفتار می شوند…
ادامه مطلب
به حانیه گفتم دیشب خواب آقای ت. رو دیدم که شلوارک چهارخونه پوشیده و وسط آزمایشگاه داره با جارو، تانگو می‌رقصه.
بعد آقای ت. اومد. اول که خودم تا دیدمش خنده‌م گرفت، چند دیقه بعد هم حانیه اومد بالاسرم و گفت خدا نکشتت الهه! فک کنم اونم تو روش خندیده‌بود.
خوشحالم که خوابم رو برا افراد بیشتری تعریف نکردم. وگرنه که بیچاره آقای ت.!
هفته‌ی پیش هم خواب آقای ن. رو دیدم که یه مورچه‌خوار آورده‌بود آزمایشگاه.  بعدم مورچه‌خواره مرد و آقای ن. دقیقا مثل یه پ
آزمایشگاهی که من در آن عضوم، کار آماری انجام می‌دهد. این که من در آمار چقدر ضعف دارم و چطور در این آزمایشگاه دوام آورده‌ام و چطور قرار است باز هم دوام بیاورم، خودش مسئله‌ی مهمی‌است، اما مهم‌تر از آن، رسیدن به این باور است که با اعداد  ارقام و فرمول‌های آماری و یک مشت توزیع نرمال و غیرنرمال می‌توان خیلی چیزها را پیش‌بینی کرد. این در واقع یک جورهایی پیش‌نیاز محسوب می‌شود. خب... واقعیت هم همین است. در همین مدتی که اینجا بوده‌ام، چندین مقال
بین دو کلاس ، نشسته بودیم با نازی مستند 100 زن بی بی سی رو نگاه میکردیم. قسمت 1... یه خانوم وکیل داشت صحبت میکرد پیرامون مسئله مورد بحث،  بین حرف هاش گفت طبق فلان چیز بین المللی، کار و داشتن شغل، یک حقه ...
این جمله اش که دقیقش هم یادم نمیاد، مثل انعکاس صدا توی ذهنم میخورد این ور اونور و منعکس شده اش باعث تحریک مجدد قوه ی شنوایی ام میشد .
کار ،حقه ! ....کار حقه ؟.... کار...
.
.
.
دیدم نازی خیلی فکری شده. نگاهش کردم ... با نگاهم انگار ازش پرسیدم نظرت چیه[این جا خ
آشنایی با سیارک سرِس


همشهری آنلاین:
سرس نام تنها سیاره کوتوله و خرد سیاره‌ای است که درون سامانه خورشیدی وجود دارد و همچنین بزرگترین سیارک این سامانه به شمار می‌رود.




خرد سیاره سرس (Ceres) جرمی سنگی-یخی با قطر 950 کیلومتر است و گفته می‌شود که کوچکترین سیاره کوتوله‌
است که تا‌کنون شناسایی شده‌است. این جرم که در ژانویه سال 1801،‌یعنی در
حدود 212 سال پیش توسط جوزپه پیاتسی کشف شده،‌ اولین سیارکی
خالی از زیبایی، خالی از هیچ حماسه ای. روی لبه ی تیغِ فراموشیِ این دنیا، صاحبِ معمولی ترینِ قصه ها، رایج ترینِ صورت ها .. من را نمی بینی، من نه نامرئی ـم و نه دست نیافتنی، نه روی بلند ترینِ قله ها خانه دارم و نه ساکنِ خالی ترینِ صحراها. من تنها، در کنار میلیون ها دانه شنِ دیگر، در یک شباهتِ بی اهمیت به وفور یافت می شوم و تو مرا نخواهی دید چراکه از من به تکرار زیاد است. توی تمامِ تاریخ من های بی شماری زیسته اند و تنها حال، غبار ـند. و تو همچون زمردِ د
گوشم نمی شنوتت. چشمم نمی بینتت. دستانم لمس نمی کنندننتت (!) به تمثیل، در آسمانی آبی و خالی، پر از هیچ، پر از اتم های نادیدنی. به تمثیل، توی هفت آسمان، مقصد اشاره انگشتانِ دعا گویان، منبع وصل قدرت پیشگویان. به تمثیل چ خدایی می کنی. همان مثل او، نادیدنی. همان مثل او هستی ولی ناشنیدنی. و باورت کرده ایم، می پرستیمت. به درون خواب ها سرک می کشی و وهم می شوی ولی.. ولی توی بیداری هامان، بعد از ساعت ها اشک ریختن و صدا کردن هامان، همانقدر ناامید کننده ک خالق
خالی از زیبایی، خالی از هیچ حماسه ای. روی لبه ی تیغِ فراموشیِ این دنیا، صاحبِ معمولی ترینِ قصه ها، رایج ترینِ صورت ها .. من را نمی بینی، من نه نامرئی ـم و نه دست نیافتنی، نه روی بلند ترینِ قله ها خانه دارم و نه ساکنِ خالی ترینِ صحراها. من تنها، در کنار میلیون ها دانه شنِ دیگر، در یک شباهتِ بی اهمیت به وفور یافت می شوم و تو مرا نخواهی دید چراکه از من به تکرار زیاد است. توی تمامِ تاریخ من های بی شماری زیسته اند و تنها حال، غبار ـند. و تو همچون زمردِ د
به نام خالق بی‌همتا
الهه باران به کوچه دلش رسیده بود و ندای شوری جدید را به وجود بی‌قرارش می‌رساند. ندایی که
تمام حس‌های عالم را یکجا به دلش سرازیر می‌کرد. احساساتی درهم که از هیچ کدام سردرنمیآورد.
سردرگمیش سر به فلک کشیده و درست در نقطه اوج، معلق رهایش کرده بود.
بریده از راهی که نمی‌دانست انتهایش قرار است به کدامین مقصد گره بخورد خود را به نقطه‌ای
نامعلوم تبعید کرد تا شاید در دوران اسارتی که خود به وجودش تحمیل کرده، به چیزی برسد که بای
Nausicaä of the Valley of the Wind
این انیمیشن برگزیده‌ی سازمان حفاظت محیط زیسته.
هزار سال از سقوط جامعه‌ی صنعتی میگذره. سموم و الودگی‌هایی که انسان‌ها ساختن، وارد جنگل‌ها شد. حشرات جهش یافته شدن و درخت‌ها و گیاهان تغییر کردن. سم توی هوا جریان پیدا کرد و تمدن بشری کوچیک شد و به هرجایی که میتونست فرار کرد.
توی دهکده‌ای که به خاطر طبیعت خاصش از شیوع سم مصون مونده بود، دختری به اسم نااوشیکا هست. این دختر شاهزاده ی دهکده ی باده. نااوشیکا با همه فرق میکنه. ا
تمام برنامه‌های روز 5شنبه‌ام حول محور این می‌چرخید که جمعه در طبیعت باشم. رفتم از بازار رشت قابلمه خریدم. توی داروخانه معطل شدم و گوش‌پاک‌کن، قرص و چوب‌بستنی خریدم. رفتم از خانه‌ی پدرم لوازم سفرم را برداشتم. همانجا نهار خوردم. برگشتم خانه. تصمیم گرفتم که سایر کارها را چگونه پیش ببرم. رفتم آرایشگاه. سیب‌زمینی، موز و کمی هله هوله خریدم. دوش گرفتم. زیربغل و دور نوک پستان‌هایم را ایپلاسیون کردم. خانه را مرتب کردم. برای الهه اسنپ گرفتم تا به خ
وقتی وارد خانه شدیم، همه جا را روشن و نورباران دیدم. هرچه فانوس و گردسوز در خانه داشتیم، روشن بود. گفتم: «این همه چراغ را برای چه روشن کرده ای؟»
و از سؤال خودم پشیمان شدم. شاید از تنهایی ترسیده است. امّا رئوف چادر و روبنده اش را برداشت، تبسمی کرد و گفت: «می دانستم که امشب دعاهایت طولانی تر و استغاثه ات بیشتر است، خانه را پر از نور کردم تا اشتیاقت برای نمازشب و دعا بیشتر شود.»
 
+ سرود سرخ انار - الهه بهشتی
مدیریت تبلیغات در دنیای امروزی به شیوه های جدید و اثرگذار انجام میشود.مدیریت سنتی بر اساس تجربه صورت میگیرد در حالیکه مدیریت نوین بر اساس تخصص و دانش آکادمیک و موثرترین داده های روز دنیا انجام میشود.برای رقابت در مقابل رقبای قدرتمند تعصب و روش های کهنه قدیمی را کنار بگذارید در غیر اینصورت شکست را ظرف مدت کوتاهی باید پذیرا باشید.مدیریت نوین به خوبی با ابزارهای روز دنیا برای تبلیغات آشنا است و تمامی عملکردها بسیار سریع صورت میگیرد. باید در د
داشتم با احتیاط کیف اندرو را باز می‌کردم. جک از پشت زد روی شانه‌ام و بعد صدایش را شنیدم که میگفت "الهه! ادب! ادبت‌ کجا رفته؟" من مواظب بودم اندرو خبر نشود. زیپ را باز کردم. رو به جک گفتم "هیسسسس! اندرو نشنود. خفه شو یک لحظه!" ولی دست بر نمی‌داشت. ماهی ِاوریگامی را داخل کیف انداختم. صدای زر زدنش هنوز بیخ گوشم بود. گفتم "خفه بمیر یک لحظه!" زیپش را بستم. جک کیف را به سمت خودش کشید. این کارش عصبانی‌ام کرد. گفتم "اصلا به تو چه مربوط؟" گفت "دارم از مال رفیق
با توجه به اینکه اینجا کمی نامنظم و از هم گسسته نوشته می‌شه و من راهی برای مرتب کردن و طبقه‌بندیش به ذهنم نمی‌رسه، لازم می‌بینم این توضیحات رو بدم. توصیه‌ی شیدا راعی به شما حاضران و آیندگان، برای بهتر ارتباط برقرار کردن با نوشته‌های اینجا و گیج نشدن اینه که تصور کنید چند فرد متفاوت دارند توی این وبلاگ از ماجراهای خودشون می‌نویسند. مثلاً مردی که ۱۵۴ سانتی‌متر قد و ۹۲ کیلو وزن داره و از نگرانی‌هاش در مورد ظاهر چاق و کوتاهش حرف می‌زنه. فر
با توجه به اینکه اینجا کمی نامنظم و از هم گسسته نوشته می‌شه و من راهی برای مرتب کردن و طبقه‌بندیش به ذهنم نمی‌رسه، لازم می‌بینم این توضیحات رو بدم. توصیه‌ی شیدا راعی به شما حاضران و آیندگان، برای بهتر ارتباط برقرار کردن با نوشته‌های اینجا و گیج نشدن اینه که تصور کنید چند فرد متفاوت دارند توی این وبلاگ از ماجراهای خودشون می‌نویسند. مثلاً مردی که ۱۵۴ سانتی‌متر قد و ۹۲ کیلو وزن داره و از نگرانی‌هاش در مورد ظاهر چاق و کوتاهش حرف می‌زنه. فر
گل زنبق در کنار گل نیلوفر از گل‌‌های ویژه‌ای بوده‌ است که از دیرباز برای گل‌آرایی مراسم مختلف مذهبی استفاده می‌شده است . این گل از زمان باستان نماد قدرت و عظمت بوده و به الهه یونانی به نام (هرا) تعلق دارد.
یونانیان باستان، زنبق را در کنار مزار مردگان می‌کاشتند و نقش‌های این گل را بر روی سنگ قبر آن‌ها حک می‌کردند. شاهان نیز گل زنبق را به یکدیگر هدیه می‌دادند و با استفاده از آن ، تاج خود را تزئین می کرده‌اند.
در اساطیر زرتشتی هم این گل حائذ
قسمت اول را بخوان https://t.me/peyk_dastan/14692
قسمت 166
روبه رویم زانو می زند. دست هایش را روی دست هایم می گذارد. دوری نمی کنم از این گرمایش، که همیشه به دنبالش آواره و حیران بوده ام.
-ببخشید عزیزم. آره من مقصرم. من تو رو یکدفعه رها کردم. مقصر من بودم. ولی حال روحیم آنقدر خراب بود که نتونستم بیام دنبالت. من فقط به دنبال این بودم اسم هانیه را از زندگیم خط بزنم. بعدش هم برای داشتن آرسام تلاش کردم. وقتی که اوضاع روبه راه شد آمدم دنبالت. درست همون روز عقدت.
اشک هایم
حضرت مریم به عنوان تنها مادر حضرت عیسی در میان مسیحیت و سایر ادیان شناخته می شود . مادر پیامبر مسیحیان، تا قرن ها مورد بی احترامی و بی توجهی  شدید قرار گرفته بود و بعضا در منابع تاریخی اهانت هایی هم دیده می شودو می خواهیم بدانیم چرا بعد از چهار قرن، مسیحیان دوباره خود را ملزم به رعایت شأنیت و قداست مریم مقدس کردند.
رهپویان هدایت: در میان مسیحیان این اعتقاد
وجود دارد که زنان بعدد از زایمان تا مدتی نجس هستند و نباید به آنها نزدیک شد .
در کتاب مقد
من هم مثل خیلی ها ترزو داشتم برم دنبال موسیقی...
اما از یه جایی به بعد که راهم عوض شد و مسیرم به سمت دیگه ای رفت و فکر کردم همه موسیقی ها حرامن این عشق و علاقه رو تو نطفه خفه کرده و نفس را بگفتیم انقدر سرکش و چموش نباشد...
موسیقی مورد علاقم نی بود:) همینقدر قانع
دوستم پیامی فرستاد که جایی کلاس نی هست و دوباره این عشق و علاقه ما شدت گرفت
و این بار ول کن ما نبود:)
همانقدر چموش و سرکش
دگر به حرف ما هم نمیرفت و هرچه گفتیم ای نفس بیخیال ما شو نشد که نشد
به س
پرومتئوس رو میشناسید؟ توی اسطوره های یونانی یکی از  تیتان ها و خدای آتشه و مثل اینکه عاشق آتنا دختر زئوس بوده . زئوس توی دوران خلق انسان ها پرومتئوس رو انتخاب میکنه تا کنار بشر باشه و همه چیز به جز آتش رو به انسان بده از اونجایی که پرومتئوس بشدت به انسان ها عشق میورزیده در برابر انسان ها عنان از کف میده و اتش رو دور از چشم زئوس به انسان ها میده .اونطوری که هزیود ( شاعر یونانی ) میگه پاندورا نفرینی برای نوع بشر بوده که بعد از دزدیدن آتش توسط پرومت
زنان ایرانی
زنان ایرانی که بهتر است بگوییم بانو و کدبانوی ایرانی که چراغ خانه است از گذشته در ایران مایه افتخار ایرانیان بوده اند. بانوانی چون آرتمیس، کاساندان، آناهیتا، ماندانا و ... زنان تاریخساز ایرانی بوده اند.
کاساندان
کاساندان، کاسادان یا کَساندان، نام همسر رسمی و محبوب کوروش بزرگ از تبار هخامنشیان بود. از پدرش به نام فرناسپ و برادرش به نام اوتانا یاد شده‌است.
آناهیتا Anahita
آناهیتا، نام یکی از الهه های آریائی و دختر اهورامزدا و اسپندا
اهنگ ای خدای عالم چگونه باورم شد آن که روزگاری پناه و یاورم شد با کیفیت عالی دانلود اهنگ رفتی و ندیدی که بی تو شکسته بال و خسته ام آهنگ بسیار زیبای رفته با صدای خانم الهه
اهنگ ای خدای عالم چگونه باورم شد
اهنگ ای خدای عالم چگونه باورم شد 
ای که رفته با خود دلی شکسته بردی
اینچنین به طوفان تن مرا سپردی
ای که مهر باطل زدی به دفتر من
بعد تو نیامد چه ها که بر سر من
بعد تو نیامد چه ها که بر سر من
ای خدای عالم چگونه باورم بود
آن که روزگاری پناه و یاورم من
موزه کالچر ارت،واقع در مسکو،از سکوت سیاه هم ساکت تر بود.
سه نفر،با رداهای قرمز رنگشان،از کنار نگهبان رد شدند. البته که نگهبان فقط نسیمی خنک را احساس کرد، نه سه جادوگر رداپوش که ماسک بالماسکه زده بودند. شخصی از میان انها بی سرو صدا،به راهروی نمایش جواهرات اشاره کرد.
وارد راهرو شدند.
گردنبند دیانا،الهه شب و شکار موجودات وحشی،با درخششی خیره کننده در انتهای راهرو،به انها خیره شده بود. هر سه جلو رفتند،چشمانشان از میان شکاف نقاب،با اکراه اعتراف
موزه کالچر ارت،واقع در مسکو،از سکوت سیاه هم ساکت تر بود.
سه نفر،با رداهای قرمز رنگشان،از کنار نگهبان رد شدند. البته که نگهبان فقط نسیمی خنک را احساس کرد، نه سه جادوگر رداپوش که ماسک بالماسکه زده بودند. شخصی از میان انها بی سرو صدا،به راهروی نمایش جواهرات اشاره کرد.
وارد راهرو شدند.
گردنبند دیانا،الهه شب و شکار موجودات وحشی،با درخششی خیره کننده در انتهای راهرو،به انها خیره شده بود. هر سه جلو رفتند،چشمانشان از میان شکاف نقاب،با اکراه اعتراف
و آنکه دیرتر آمد: یک کتاب بشدت جذاب و گیرا درباره مرد مهربان غایب
 
و آنکه دیرتر آمد: الهه بهشتی
معرفی:
هر وقت کسی از ما بپرسه که یک کتاب زیبا و خوندنی معرفی کنیا، بگه من حوصله ی کتاب خوندن ندارم کتاب خوبی بده…ما این کتابو معرفی می کنیم تا حالاهزاران نفر کتاب «و آنکه دیرتر آمد» رو از ما گرفتن و آخرش گفتن:خییییلی جذاب بود!
بریده کتاب(۱):
احمد گفت تکان نخور. عقرب روی پایت است. گیج خواب اما فهمیدم پایم از شیار بیرون آمده و عقرب بزرگی روی آن راه می رو
از بدترین روزایی که توی مدرسه می‌گذرونم روزاییه که جشن داریم. خیلی دلم میخواد از حساسیتم کم کنم، اما هروقت آهنگایی که پخش می‌کنن رو می‌شنوم، هروقت می‌بینم دخترا با اون آهنگا خوشحال میشن و می‌رقصن حالت تهوع بهم دست میده و غمگین میشم که جای کلی موسیقی خوب تو مدرسه خالیه.خانم کیسی بهم گفت: ان‌شاءالله نویسنده بشی!با همین یه‌جمله تا الان ذوق‌زده و خوشحالم. عیارنامه رو خوندم و برای چندمین‌بار شیفته‌ی نگاهِ بیضایی به "زن" شدم. زن‌هایی که ان
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.



















ای الهه ی ناز...
امام حسین جامع بین اضداد بود. در روز عاشورا امام به خاطر اموری مضطرب شدند، اما هرچه به اضطراب حضرت افزوده میشد، قلبش آرام تر میشد. بنابراین امام حسین همان مضطرب وقور است... 
خصائص الحسینیه از شیخ جعفر شوشتری
اما در این واقعه مهم است که توجه کنیم که او به قول عرفان نظر آهاری فرشته نبود. بال هم نداشت. رویین تن نبود و پیکر پولادین نداشت. مادرش الهه ای افسانه ای نبود و پدرش نیم خدایی اسطوره ای. 
او انسان بود. انسان. و همینجا زندگی میکرد. روی همین زمی
             بسم الله الرحمن الرحیمیوگا از تبلیغ تا تحقیق: (شماره 5)یکی از نکات مهم در تحلیل و بررسی اعتقادات و باورها و آموزه های هر مکتب و مذهب و فرقه ای، این است که بدانیم واژه ها و اصطلاحات در دستگاه فلسفی و فکری آن جریان به چه معناست. لذا آنچه ضروری است معنا کردن اصطلاحات به صورت منظومه ای در آن دستگاه فکریست. به عنوان مثال کسی که شیعه ی اثنی عشری است، از آیه ی ید الله فوق ایدیهم چیزی را می فهمد که یک سنی حنبلی یا اشعری معنائی غیر از آن را می فه
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.



















فداشون که خیلی عشقن+کپی شده از دوست عزیزم الهه در سایت نماشا

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها